الههالهه، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
زندگی من و باباییزندگی من و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

الهه ی ناز من

روز دختر مبارک

هر چند تا قبل از بچه دار شدنم به اين مسئله جور ديگری نگاه ميکردم اما حالا که فکرش را ميکنم میبینم همیشه دلم می خواسته یک دختر داشته باشم... دختری با موهای بلندِ مشکی و چشم های درشتِ خندان، اسمش را ميگذاشتم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود مینشاندمش روی زانوهايم و گیس هایش را میبافتم تا قلبم آرام بگیرد. حالا که فکرش را میکنم میبینم دلم ميخواهد "باران" هم داشته باشم   دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودیِ موهای طلاییِ خواهرش "گندم" را نکند.. آدم برای د...
24 تير 1397

تولد یک سالگی ساغر دختر عمه ی مامان با تم کفشدوزک 7 تیر

تولد ساغر 5 تیر بود ولی چون عمه سعیده شیفت بود 6 تیر برگزار شد این اولین بار بود که تو میرفتی تولد خییییلی ذوق کرده بودی و با دست و جیغ بچه ها توام جیغ میزدی و میخندیدی   خلاصه که حسابی خوش گذشت البته جای بابایی واقعا خالی بود.  چون منو شما موندیم کرج و بابا 29 خرداد برگشت  چون دیگه مرخصی نداشت. در ضمن لباسای خودمون و لباس ساغر و غزل کار من بود. اینم عکسای شب تولد     ایشالا که صد ساله شی ساغر خانوم خوشگل ...
7 تير 1397
1